نخست خلاصهای از مطلب را مینویسم و سپس به شرح آن میپردازم.
از نظر قرآن خورشید و ماه در بین طبقات آسمان قرار دارند (نوح/15) و سایر ستارگان، زینت آسمان پائینی هستند(صافات/6)؛ پس برای رفتن به ماه باید از تمام ستارگان آسمان عبور نمود.
آیا داستان جن، چیزی جز خرافه است؟
در همین داستان خرافی، خرافات بسیاری را مشاهده مینمائیم که پرتاب شهاب سنگ از سوی الله، برای زدن به جنها، استراق سمع نمودن جنها از دربار الهی و روی صندلی نشستن در کنارآسمان، نمونهای از این خرافات است(جن/9)و صافات/9 )و ادامهی آیات.
همچنین لمس نمودن آسمان از سوی جنها(جن/8)
آیا این خرافه نیست که خورشید در حرکت است(یس/37 رعد/2 و زمر/5) و در زیر زمین ، جائی به نام ثری (طه/6)که زمین بر آن قرار دارد، الله را سجده میکند؟
قرآن تصور میکند که ماه باریک و کلفت میگردد (یس/38) و با حرکتش به دور زمین، الله را سجده مینماید.
ستارگان هم الله را سجده مینمایند، زیرا به دور زمین در حرکتند . اما قرآن هرگز نگفته که زمین ، الله را سجده مینماید، زیرا زمین ثابت است.
اگر الله آسمان را رها نماید، بر روی زمین سقوط میکند (فاطر/41) و این الله است که آسمان را نگه داشته تا بر زمین نیفتد، پس او را شاکر باشید(حج/65)؛ ضمنا هر لحظه ممکن است تکهای از آسمان بر زمین بیفتد(طور/4).
از دید قرآن زمین و آسمان در ابتدا به هم چسبیده بودند که الله آسمان را بلند کرد و آنرا بالا برد (انبیاء/30)
ابر از آسمان میروید (نمل/25) و در آسمان دریائی است شیرین و از برخورد این دو دریاست که مروارید و مرجان درست تشکیل میگردد. این همان اعتقاد قدماست که بیان میشود، مروارید از برخورد قطرات باران بر دهان صدفها شکل میگیرد (رحمن/22) و آیات قبل و بعدش..
در ضمن به این ادعا که رب المشرقین و رب المغربین، دلیلی بر کروی بودن زمین است، پاسخ داده خواهد شد.
خورشید و ماه بسیار دورتر از سایر ستارگان هستند.
در صافات/6 قرآن میگوید که ما آسمان (و نه آسمانها) دنیا را به ستارگان زینت دادیم:
إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ (صافات/6) ما آسمان دنیا (پائين) را با ستارگان تزيين كرديم.
در این آیه گفته شده که ستارگان زینت آسمان هستند و تمام ستارگان در آسمان دنیا(پائین) قرار دارند.
در فصلت/12 نیز عینا به این مسئله اشاره شده:
فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاء أَمْرَهَا وَزَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ (فصلت/12) در اين هنگام آنها را به صورت هفت آسمان در دو روز آفريد، و آنچه را ميخواست در هر آسماني مقدر فرمود، و آسمان دنیا (پائين) را با چراغهاي (ستارگان) زينت بخشيديم و (پرتاب شهاب سنگها) از استراق سمع شياطين حفظ كرديم، اين است تقدير الله دانا.
اما:
أَلَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا (نوح/14) آيا نمی بینید چگونه خداوند هفت آسمان را يكي بالاي ديگري آفريده ؟
وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُورًا وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا (نوح/15) و ماه را در ميان آسمانها مايه روشنائي، و خورشيد را چراغ فروزاني قرار داده است )
میگوید که ماه را در بین این طبقات نور و خورشید را فانوسی روشن قرار داد که تاریکی را ازبین میبرد.
با اندکی تامل در این آیات، متوجه میشویم که که خورشید و ماه در بین طبقات آسمان هستند نه در طبقهای از آسمان که سایر ستارگان قرار دارند.
پس کل ستارگان دنیا در پائینترین آسمان قرار دارند؛ لذا برای رفتن به کرهی ماه، باید از تمام ستارگان عبور نمود و همچنین باید از آسمان دنیا گذشت، البته این موضوع از نظر خود قرآن، غیر ممکن است؟
به خرافهای دیگر در مورد جنها توجه فرمائید. این یکی شه بیت خرافات است.
نگهبانان آسمان با شهاب سنگ جن ها را میزنند.
برخی از جنها که تازه مسلمان شده بودند به پیامبر اسلام تعریف میکردند که پیش از آمدن اسلام، ما(جنها) آزاد بودیم که با سوار شدن بر پشت همدیگر، تا آسمان طبقهی هفتم پیش رویم؛ پس از لمس آسمان، اقدام به استراق سمع میکردیم و به مردانی از اهل زمین که به ما پناه میبردند، این اطلاعات را منتقل میکردیم؛ آنها با استفاده از این اطلاعات غیبی به گمراه کردن دیگران مشغول بودند، الله هم در آنها سرکشی را زیاد کرده بود؛ تا اینکه یک شب که مانند همیشه برای استراق سمع اقدام به سوار شدن بر روی هم نمودیم، همینکه بالا رفتیم با شهاب سنگهائی مواجه شدیم و دیگر توانائی رسیدن به آسمان را نداشتیم؛ ما نمیدانستیم که الله برای زمین خیری میخواهد یا شری در راه آنهاست.
با شنیدن صدای قرآن، دانستیم که الله برای ساکنان زمین (جن و انس) خیری در نظر گرفته که آنها را هدایت نماید؛ لذا به شما(محمد) ایمان آوردیم؛ البته قاسطون ما ایمان نیاوردند، الله هم برای آنها جهنم مهیا نموده است(جملات زیر آیات نخست سورهی جن است):
قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِّنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا (جن/1) بگو به من وحي شده است كه جمعي از «جن» به سخنانم گوش فرا دادهاند، سپس گفتهاند: ما قرآن عجيبي شنيدهايم!
يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَلَن نُّشْرِكَ بِرَبِّنَا أَحَدًا (جن/2) که به راه راست هدايت ميكند، لذا ما به آن ايمان آوردهايم، و هرگز احدي را شريك پروردگارمان قرار نميدهيم.
وَأَنَّهُ تَعَالَى جَدُّ رَبِّنَا مَا اتَّخَذَ صَاحِبَةً وَلَا وَلَدًا (جن/3) و اينكه بلند است مقام با عظمت پروردگار ما، و او هرگز براي خود همسر و فرزندي انتخاب نكرده است
وَأَنَّهُ كَانَ يَقُولُ سَفِيهُنَا عَلَى اللَّهِ شَطَطًا (جن/4) و اينكه سفيهان ما درباره الله سخنان ناروا ميگفتند
وَأَنَّا ظَنَنَّا أَن لَّن تَقُولَ الْإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا (جن/5) و اينكه ما گمان ميكرديم كه انس و جن هرگز دروغ بر الله نميبندند
وَأَنَّهُ كَانَ رِجَالٌ مِّنَ الْإِنسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِّنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا (جن/6) و مردانى از آدميان به مردانى از جن پناه مىبردند و بر سركشى آنها مىافزودند
وَأَنَّهُمْ ظَنُّوا كَمَا ظَنَنتُمْ أَن لَّن يَبْعَثَ اللَّهُ أَحَدًا (جن/7) و اينكه آنها گمان كردند همانگونه كه شما گمان ميكرديد كه خداوند هرگز كسي را (به نبوت) مبعوث نمی کند
وَأَنَّا لَمَسْنَا السَّمَاء فَوَجَدْنَاهَا مُلِئَتْ حَرَسًا شَدِيدًا وَشُهُبًا (جن/8) و ما آسمان را لمس نمودیم و آن را پر از نگهبانان توانا و تيرهائی از شهاب سنگ يافتيم
وَأَنَّا كُنَّا نَقْعُدُ مِنْهَا مَقَاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَن يَسْتَمِعِ الْآنَ يَجِدْ لَهُ شِهَابًا رَّصَدًا (جن/9) و همانا ما می نشستیم که در مکانی که جایگاه نشستن بود و گوش (به حرفهای داخل آسمان) میدادیم اما اكنون هر كس بخواهد استراق سمع كند شهاب سنگي را در كمين خود مييابد
وَأَنَّا لَا نَدْرِي أَشَرٌّ أُرِيدَ بِمَن فِي الْأَرْضِ أَمْ أَرَادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَدًا (جن/10) و ما نمىدانيم كه آيا براى كسانى كه در زمينند بدى خواسته شده يا پروردگارشان برايشان هدايتخواسته است
وَأَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَمِنَّا دُونَ ذَلِكَ كُنَّا طَرَائِقَ قِدَدًا (جن/11) و از ميان ما برخى درستكارند و برخى غير آن و ما فرقههايى گوناگونيم
وَأَنَّا ظَنَنَّا أَن لَّن نُّعجِزَ اللَّهَ فِي الْأَرْضِ وَلَن نُّعْجِزَهُ هَرَبًا (جن/12) و ما مىدانيم كه هرگز نمىتوانيم در زمين خداى را به ستوه آوريم و هرگز او را با گريز [خود] درمانده نتوانيم كرد
وَأَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدَى آمَنَّا بِهِ فَمَن يُؤْمِن بِرَبِّهِ فَلَا يَخَافُ بَخْسًا وَلَا رَهَقًا (جن/13) و ما چون هدايت را شنيديم بدان گرويديم پس كسى كه به پروردگار خود ايمان آورد از كمى [پاداش] و سختى بيم ندارد
وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُوْلَئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا (جن/14) و از ميان ما برخى فرمانبردار و برخى از ما منحرفند پس كسانى كه به فرمانند آنان در جستجوى راه درستند
وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا (جن/15) ولى منحرفان هيزم جهنم خواهند بود.
نکتهای که در آیات بالا جالب این است که جنها در کنار آسمان صندلی داشتند و با نشستن بر آنها، آسمان را لمس میکردند.
چه خرافه ای بالاتر از این داستان؟
همچنین در سورهی صافات به ای مسئله اشاره میکند:
إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ (صافات/7) ما آسمان دنيا را با ستارگان زینت دادیم
وَحِفْظًا مِّن كُلِّ شَيْطَانٍ مَّارِدٍ (صافات/8) و از هر شيطان سركشى محفوظ داشتهايم
لَا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَى وَيُقْذَفُونَ مِن كُلِّ جَانِبٍ(صافات/9) به [اسرار] ملأ اعلى گوش نتوانند داد و از هر طرف به سویشان (با شهاب سنگ) پرتاب میشود
دُحُورًا وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ (صافات/10) به راندنى سخت، و عذابى پاينده [در پيش] دارند
إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ (صافات/11) مگر كسى كه ربايشى بربايد (اطلاعاتی بدست آورد و فرار کند) که در این صورت شهاب سنگی درخشان به سویش پرتاب میگردد.
آیا این خرافه نیست که بپذیریم الله شهاب سنگ را به قصد زدن به جنها پرتاب مینماید؟
توضیحی اضافه نمیدهم داوری با شماست.
خورشید در حرکت است و پائین ثری الله را سجده میکند.
خورشید از نظر قرآن در حرکت است و این حرکت باعث پیدایش شب و روز میگردد, در یس/37و 38 به روشنی به این امر اشاره شده:
وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيم (یس/38) و خورشيد كه پيوسته به سوي قرارگاهش در حركت است، اين تقدير الله قادر و دانا است
وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ (یس/39) وبراى ماه منزلهايى معين كردهايم تا چون شاخك خشك قوسی شکل خوشه خرما برگردد ِ/قرآن تصور میکرد که خود ماه باریک میگردد)
قرآن در ادامه خورشید را مانند ما تصور مینماید که در فلک(فضای مدور) در حال گردش است:
لَا الشَّمْسُ يَنبَغِي لَهَا أَن تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ (یس/40) نه خورشيد را سزد كه به ماه رسد و نه شب بر روز پيشى جويد و هر كدام در سپهرى شناورند.
پس ازبحث چگونگی پیدایش شب و روز بیان شده که خورشید جهت رسیدن به محل استقرارش (محل سجده کردنش یا طبق قول بعضیها دائما در حرکت است تا اینکه قیامت برسد و در آن هنگام است که استقرار می یابد) در حرکت است؛ دلیلش را نیز در زمر/5 باید جستجو کرد:
خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى النَّهَارِ وَيُكَوِّرُ النَّهَارَ عَلَى اللَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى أَلَا هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفَّارُ (زمر/5) آسمانها و زمين را به حق آفريد، شب را بر روز ميپيچد، و روز را بر شب، و خورشيد و ماه را مسخر فرمان خويش قرار داد، هر كدام تا اجل مسمی (مدتی معین) به حركت خود ادامه ميدهند، آگاه باشيد او قادر بخشنده است .
همچنین در رعد/2 باز به این موضوع اشاره شده است:
اللّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لأَجَلٍ مُّسَمًّى يُدَبِّرُ الأَمْرَ يُفَصِّلُ الآيَاتِ لَعَلَّكُم بِلِقَاء رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ (رعد/2) الله همان كسي است كه آسمان را بدون ستونی که می بینید(همانگونه که میبینید) نسیت آفريد سپس بر عرش استيلا يافت و خورشيد و ماه را مسخر ساخت كه هر كدام تا زمان معيني حركت دارند كارها را او تدبير ميكند آيات را تشريح مينمايد تا به لقاي پروردگارتان يقين پيدا نمائید.
اگر بپذیریم که ماه دارای مسیر دایرهای (فلکی ) شکلی است که به دور زمین میگردد، پس خورشید نیز باید مانند ماه دارای همین مسیر باشد.
الله ستارگان را برای این خلق کرده تا ما در تاریکی( شب) خشکی و دریا راهمان را گم نکنیم:
وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُواْ بِهَا فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (انعام/97) و اوست كسى كه ستارگان را براى شما قرار داده تا به وسيله آنها در تاريكيهاى خشكى و دريا را به يقين ما دلايل را براى گروهى كه مىدانند به روشنى بيان كردهايم.
همهی ستارگان مشغول سجده کردن الله هستند:
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَكَثِيرٌ مِّنَ النَّاسِ وَكَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذَابُ وَمَن يُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّكْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ (حج/18) آيا نديدي كه سجده ميكنند براي الله تمام كساني كه در آسمانها و زمين هستند و همچنين خورشيد و ماه و ستارگان و كوهها و درختان و جنبندگان، و بسياري از مردم، اما بسياري ابا دارند و فرمان عذاب در باره آنها حتمي است، و هر كسي را الله خوار كند كسي او را گرامي نخواهد داشت، خداوند هر كار را بخواهد انجام میدهد!
سجدهی ماه، خورشید و ستارگان هنگامی است که در مسیر گردششان بدور زمین به پائین ثری(پائین ترین جائی که خورشید در هنگام گرش بدور زمین به آن نقطه میرسد و زمین بر روی آن قرار دارد ) میرسند.
زمین بر روی پدیدهای موهوم به نام ثری قرار دارد.
البته شاید خیلیها ندانند که ثری کجاست.
قرآن در طه/6 دقیقا به این نقطه اشاره کرده است:
لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَمَا تَحْتَ الثَّرَى برای اوست(طه/6) (الله) آنچه را که در آسمانها و زمین و آنچه که بین این دو است و آنچه که پائین ثری است.
اما هرگز قرآن نگفته که زمین برای الله سجده میکند؛ زیرا زمین را ثابت میداند:
وَلِلّهِ يَسْجُدُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَظِلالُهُم بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ (رعد/15)همه آنها كه در آسمانها و زمين هستند از روي اطاعت يا اكراه و همچنين سايههاي آنها – هر صبح و عصر – براي خدا سجده مي کنند.
اگر الله آسمان را رها کند، روی زمین میافتد:
الَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي الْأَرْضِ وَالْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَيُمْسِكُ السَّمَاء أَن تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِيمٌ (حج/65 )آيا نديدي كه الله آنچه در زمين است مسخر شما كرد؟ و كشتيها به فرمان او بر دریا حركت ميكنند و آسمان را نگه ميدارد تا بر زمين، فرو نيفتند مگر به اذن او الله نسبت به مردم رحيم و مهربان است
انَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَن تَزُولَا وَلَئِن زَالَتَا إِنْ أَمْسَكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِّن بَعْدِهِ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا (فاطر/41 )همانا الله است که گرفته است آسمانها را که بر روی زمین نیفتد و اگر افتادند, کیست غیر از خدا این دو را یگیرد اوست آمرزنده ی بردبار؟
آسمان طبق قرآن، دارای جرمی است که هر آنگاه ممکن است تکهای از آن به زمین بیفتد.
زمانیکه پیامبر اسلام شروع به دعوت مردم به این دین نمود؛ دگراندیشان ( کفار) میگفتند که اگر شما راست میگوئید از الله بخواه تا تکهای از آسمان را پائین بیندازد.
قرآن در پاسخ آنها گفت که اگر من این کار را انجام دهم، شما هنگامیکه این تکه از آسمان را مشاهده نمودید، خواهی گفت که ابری است متراکم:
وَإِن يَرَوْا كِسْفًا مِّنَ السَّمَاءِ سَاقِطًا يَقُولُوا سَحَابٌ مَّرْكُومٌ و اگر ببینند که تکه ای از آسما در حال سقوط است مىگويند ابرى متراكم است.
ابتدا آسمانها به زمین چسبیده بودند!
از نظر قرآن، ابتدا زمین را آفریده شد و سپس الله بر روی زمین قرار گرفت و آسمان را خلق نمود؛ در این هنگام بود که این دو به هم چسبیده بودند؛، سپس آنرا (آسمان ) بالا برد؛ در نازعات/30 و آیات قبل از آن (ءانتم اشد خلقا ام السماء بناها / رفع سمکها و سواها ) این موضوع را قرآن آشکارا در انبیاء/30 میگوید:
أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ (انبیاء/30) آیا کفار ندیدند(نمیدانند) که آسمان و زمین (در ابتدا) به هم چسبیده بودند, پس ما آنها را از هم جدا کردیم و هر چيز زندهاى را از آب پديد آورديم آيا ايمان نمىآورند.
این آیه نشان میدهد که همگان چنین تصوری از آسمان را داشتند، زیرا قرآن این را علم مینامد.
در آن زمان طبق بعضی از اسطورههای یونانی، گمان میکردند که آسمان و زمین در ابتدا به هم چسبیده بودند و سپس یکی از خدایان آنها آن دو را از هم جدا کرد.
ابر از آسمان) میروید.
این هم یکی دیگر از خرافات اسلامی.
الله آب باران را مسقیما ازآسمان نازل میکند:
وَأَنزَلْنَا مِنَ الْمُعْصِرَاتِ مَاء ثَجَّاجًا (عم/14)
اگر قرآن را بخوانیم متوجه خواهیم شد که در دنیا دو دریا وجود دارد، یکی دریای زمینی و دیگری دریای آسمان دریای زمینی برای صید و کشتیرانی است و دریای آسمان برای بارش بارانآفریده شده است و ابر از آنجا پیدا میشود؛ هیچنین یکی از این دریاها شیرین و یکی دیگر شور میباشد:
وَهُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَجَعَلَ بَيْنَهُمَا بَرْزَخًا وَحِجْرًا مَّحْجُورًا (فرقان/53) اوست كسى كه دو دريا را به سوى هم روان كرد اين يكى شيرين [و] گوارا (دریای آسمان که آب باران از اوست ) و آن يكى شور [و] (دریای زمینی ) است و ميان آن دو مانع و حريمى استوار قرار داد
بر طبق همین آیه، الله معتقد است آب باران از دریای آسمان سرازیر میگردد.
با توجه به اینکه وصف هر یک ار دو دریا را بیان میکند؛ کاملا آشکار است که منظور چیست و لزومی به شرحی اضافه را در اینجا نمیبینم.
الله ابر را به عنوان پنهان آسمان معرفی میکند، در نمل /25 گفته شده که الله هم از زمین میرویاند (گیاهان) و هم از آسمان می رویاند (ابر)؛ در قرآن هر جا که از کلمهی نزول استفاده شده، نازل شونده مستقیما از سوی خودش(الله) پائین میآید؛ چیزهائیکه مستقیما از طرف الله نازل شدهاند عبارتند از:
نور(نساء/174)، من و سلوی (اعراف/160)(غذائی مخصوص برای بنی اسرائیل)، کتاب (مائده/145)(قرآن)، ترازو (حدید/25)، آهن(حدید/25، لباس (اعراف/26) و باران (فرقان/48).
در قرآن آمده است که ما آب را از معصرات نازل میکنیم:
وَأَنزَلْنَا مِنَ الْمُعْصِرَاتِ مَاء ثَجَّاجًا (عم/14)
اگر کسی اعتقاد داشته یاشد که الله هر کدام از اینها را از آسمان نازل نکرده؛ کافر است. خواه آهن باشد یا قرآن، لباس، ترازو و باران، هیچ تفاوتی در کیفیت پیدایش آنها نیست.
در داستان طوفان نوح نیز به روشنی اشاره شده که ما در آن هنگام , درِ آسمان را باز کردیم و آب با شدت تمام بر زمین ریخت:
فَفَتَحْنَا أَبْوَابَ السَّمَاء بِمَاء مُّنْهَمِرٍ (قمر/11) آنگاه درهاى آسمان را به آبى سيلآسا گشوديم.
اگر از دید قرآن، باران ناشی از تبخیر دریاهاست؛ در آن صورت در جریان طوفان نوح امکان نداشت که کل گیتی را آب فرا گیرد و هیچ خشکی بر جای نماند.
خرافهای دیگر در مورد چگونگی پیدایش مروارید.
در قدیم گمان میکردند که هرگاه باران میبارد صدفها از درون دریا بیرون میآیند، دهنشان را باز میکنند تا قطرهی باران بر دهانشان بیفتد و هر صدفی که قطرهای باران در دهنش افتاد؛ درون او مروارید تشکیل میگردد.
قرآن نیز دقیقا به همین نکته اشاره میکند:
مرج الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ (رحمن/19) دو دريا را روان كرد كه با هم برخورد كنند.
بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَّا يَبْغِيَانِ (رحمن/20) ميان آن دو حد فاصلى است كه به هم تجاوز نمىكنند.
فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (رحمن/21)پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد.
يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ (رحمن/22) از (برخورد) این دو دریاست که مروارید و مرجان پدید میآید.
استدلال مدعیان روشنفکری دینی
اما عدهای در بیان کروی بودن زمین، استدالهائی میآورند که نه پیامبر اسلام چنین فهمی از قرآن داشته است و نه ائمه, انگار اینان از آنها در این زمینه داناترند.
یکی از این استدال ها رب المشرقین و رب المغربین است؛ تصوری که ما از شرق داریم، با تصور پیشینیان، کاملا متفاوت است.
کلمهی شرق در قرآن یک بار بصورت فعل در زمر/69 آمده:
(و اشرقت الارض بنور ربها و وضع …….) ودر بیان آغاز روز قیامت است، پس از تاریکی مطلقی که جهان را فرا میگیرد، قرآن میگوید که زمین با نور پروردگارش، آغاز به نورانی شدن نمود.
همانگونه که مشاهده میکنیم؛ شرق به معنای آغاز به روشن شدن است.
شرق با مشرق اگرچه اکنون به نظر ما دارای یک معنا هستند؛ اما در عربی هرکدام دارای معنای خاصی میباشند.
در قرآن کلمهی شرق و مشتقات آن 16 بار آمده، شرق معادل جهت و مشرق (محل آغاز روشن شدن) اسم مکان است و اشاره به نقطه ی خاصی دارد .
با ملاحظهی مکان طلوع خورشید که در هیچ دو روز متوالی از یک نقطه طلوع نمیکند مشرقهای زیادی در ذهن تجلی میشود که قرآن از آنها به عنوان مشارق یاد میکند.
اما در قدیم آخرین نقطهای که خورشید به سمت شمال میرود و از آنجا طلوع میکند را مشرق تابستان و آخرین نقطهای که خورشید به سمت جنوب میرود و از آنجا طلوع میکند را مشرق زمستان مینامیدند، آنها معتقد بودند که دو مشرق وجود دارد:
یکی مشرق تابستان و دیگری مشرق زمستان.
الله خود را رب این دو مشرق مینامد؛ در جاهای دیگرخود را رب مشرقهائی که مابین این دو است نامیده.
همین دلیل عینا برای مغربین و مغارب نیز صادق است؛ اما اکنون عدهای برای این که بتوانند پیش ذهنی خویش را ثابت کنند، فهمی را از این آیات ارائه میدهند که نه پیامبر و نه ائمه و نه هیچ یک از علماء قدیمی آنرا نفهمیدند, اینان در بیان توجیه خویش، خود را از پیامبر اسلام، داناتر و او را حتی از گالیله ترسوتر میدانند؛ اگر مفهوم این آیات چنین بود؛ چرا پیامبر اسلام جهان را با سکوت خویش اینقدر از قافلهی علم عقب انداخت؟
البته دلایل دیگری نیز میآورند اما روی منطق یاد شدهی بالا زیاد مانور میدهند و آن را محکمترین دلیل میدانند.
خود قضاوت نمائید.
خود قضاوت نمائید!
گردآورنده : احمد دولتخواه
روزی خود خدا جواب همه ی شما رو می ده ! ما منتظریم شما هم منتظر باشید
لایکلایک
روزی تو و امثال تو باید پاسخگوی ملت باشید.
اون روز خیلی نزدیکتره و ما منتظریم!
لایکلایک
بنظرم سما در قرآن سه گونه است: 1-«سماء» یا آسمان زمین 2-«سماء الدنیا» یا «سماء» یعنی آنچه می بینیم یا کل دنیا 3-«سماوات السبع» یا «سماوات» یعنی علاوه بر این دنیا شش سپهر دیگر هم هست.
لایکلایک
آدم احمق هنوز تو عمل این پیدا نکردی ه بفهمی خورشید در حرکت شاید سال ها بگذرد به این نتیجه برسد که حالا هم خورشید در حرکت است نادان تو که نمیفهمی نادانی از تو است نه از اسلام
لایکلایک
من زمانی دیندار بودم و متوجه وجود خرافات در دین شدم.
خواستم یک دین پاک و بدون خرافات داشته باشم و شروع کردم به جدا کردن قسمتهای خرافی از دین.
وقتی کارم تموم شد دیدم که چیزی از دین باقی نموند.
لایکلایک